مطالعات رفتاری نشان میدهد که زنان اغلب در انجام کارهای احساسی از مردان بهتر عمل میکنند. به عنوان نمونه مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان در رمزگشایی نشانههای احساسی غیر کلامی، مزیت دارند. همچنین زنان در برانگیختگی عاطفی و بروز احساس نسبت به مردان عملکرد بهتری دارند. این یافتهها موافق با یافتههای دیگری درباره برخی اختلالات روانی مانند اوتیسم و شخصیت ضد اجتماعی است که در بین مردان شایعتر از زنان میباشد. این بیماریها عمدتاً با فقدان همدلی در شخص همراه است.
بارون کوهن استدلال میکند که تمامی ویژگیهای افراد را میتوان بر حسب دو بعد تقسیم بندی کرد: «همدلی»(Empathy) و «سازماندهی»(Systemizing) . همدلی به فرد امکان میدهد که رفتار شخص دیگر را پیش بینی کند و احساسات دیگران را ملاحظه و مراعات نماید. سازماندهی مستلزم فهم نظامهای قانونمند و قاعده محور و توجه به جزئیات است.
مغزجنس نر به سوی سازماندهی(S>E) و مغز جنس ماده به سوی همدلی(E>S) متمایل است. اگر چه نه تمامی مردان «مغز نر» و نه تمامی زنان «مغز ماده» دارند. مطالعات پرسشنامهای نشان میدهد که این تفاوت به طور واقعی وجود دارد.
آیا این تفاوت صرفاً یک توصیف برای رفتار زنان و مردان است و یا واقعاً مکانیزمهای زیربنایی عصب شناختی متفاوتی در زنان و مردان وجود دارد؟
تصویربرداریهای مغزی نشان میدهد که در ارتباط اجتماعی که با احساسات همراه است، فعالیت سیستم نرونهای آیینهای در بین زنان و مردان متفاوت است. تصویربرداری عصبی نشان میدهد که ابراز احساس بیشتر در زنان و انطباق بدنی بیشتر آنها در مراودات احساسی، با فعالیت بیشتر سیستم نرونهای آئینهای همراه است. آمار نشان میدهد که احتمال ابتلا به اوتیسم در پسرها چهار برابر دخترهاست و احتمال بروز بیماری آسپرگر در آنها ده برابر بیشتر از دخترهاست. (بیماری آسپرگر بیماری از طیف اختلال اوتیسمی میباشد.) خصوصیات عصب شناختی افرادی با این اختلالات نشان میدهد که آنها دارای افراطیترین گونه مغز «نر» هستند.
«مغز نر نمونه!» وقتی که به ذهن خوانی میپردازد هیچ نشانهای از خود بروز نمیدهد و مدار مربوط به حس همدلی در این مغز، بهت زده و گیج باقی میماند. افراطیترین نمونه مغز «ماده» برعکس در زمینه همدلی و درک احساسات و افکار دیگران بینظیر و برجسته است. در آزمون بارون کوهن که در خصوص دریافتن احساسات دیگری فقط از طریق چشمانش است، معمولاً زنها بیشتر از مردها امتیاز میآورند. اما وقتی که موضوع تفکر سازمان یافته و منظم به میان میآید، «مغز نر» بهتر از «مغز ماده» عمل میکند.
بارون کوهن میگوید: بهترین الگو این است که مغزی «متعادل» داشته باشیم. مغزی که در هر دو زمینه همدلی و سازماندهی قدرتمند باشد. برای مثال، پزشکی که از هر دو مهارت مذکور بهرهمند باشد میتواند هم بیماری را با دقت تشخیص دهد و هم روش درمانی و مؤثری را ارائه کند و در عین حال بیمار نیز احساس میکند شنیده میشود، درک میشود و دلسوزانه با او رفتار میشود.
منابع:
Schulte- Ruther Martin & et al, Gender differences in brain networks supporting empathy, NeuroImage, 2008, 42: 393- 403
گلمن دانیل، هوش اجتماعی، ترجمه حمیدرضا بلوچ، نشر رخ مهتاب، چاپ دوم،1391
بازپینگ: گزارهها » لینکهای هفته (124)
تو بحث آماري MBTI در نمونه آماري جامعه آمريكا من خوندم كه در زنان حدود دو سوم داراي كاركرد Feeling هستند و تنها حدود يك سوم داراي كاركرد Thinking هستند ، در صورتي كه اين فراوني نسبت در مردان جامعه آمريكا برعكس هست. يعني فراواني Thinking دو سوم و Feeling تنها يك سوم.
يه جورايي اين مطلب شما هم جناب دكتر شيرزاد با اين آمار منطبق هستش
باسلام و عرض ادب. بعد از مدتي دوري از دنياي مجازي با مراجعه به هر دو وبلاگ شما لذت بردم.مطالب جالب و مفيدي است. براي شما آرزوي موفقيت و سلامتي دارم.
سلام
خیلی جالب بود دکتر.
ممنون
دکتر من متوجه این جمله شما نشدم
“در آزمون بارون کوهن که در خصوص دریافتن احساسات دیگری فقط از طریق چشمانش است، معمولاً زنها بیشتر از مردها امتیاز میآورند.”
منظورتون از “از طریق چشم” چیه؟ یعنی بدون تصویربرداری مغزی؟
سلام دکتر
مرز متمایزسازی بین زن و مرد بر اساس آزمون بارون کوهی برای خودم بسیار جالب و جذاب بود.
میشه آزمون رو دید یا اگر میشه آزمون رو تست کرد ؟
سپاسگزارم.
استفاده کردیم
بازپینگ: سمینار مدیریت شناختی در پنجمین کنفرانس بین المللی علوم شناختی | سراپا گوش
دکتر جان سلام
مطالب جالبی بود.یه سوال مردانی که احساساتی شبیه زنان دارند در این تست مشخص می شود؟ و علت چیست؟
یه درخواست: نمونه تست را می توان دید یا انجام داد؟
با تشکر