بن زندر سخن می گوید:
سی دانشآموز، در بعد از ظهر یک روز جمعه ماه سپتامبر در هنرستان موسیقی نیوانگلند گرد هم آمدند تا در اولین کلاس آن سال شرکت کنند. این دانشآموزان که همه نوازنده و خواننده بودند تصمیم داشتند دو ترم «هنر اجرای موسیقی» بگذرانند که شامل بررسی عوامل روانشناسی و احساسی میشد که ممکن است سر راه ساختن موسیقیهای بزرگ دنیا قرار گیرد. من به آنها قول دادم که اگر به طور منظم در کلاسهای توضیحی من شرکت کنند و خود را موظف نمایند مشخصههایی را که در این کلاسها مطرح میشود استادانه فرا گیرند، خواهند توانست هم در آهنگسازی و هم در زندگیهایشان، گشایشی خارق العاده به وجود آورند.
بعد از بیست و پنج سال تدریس، من هنوز با چنین موانعی روبرو میشوم. کلاس پشت کلاس، دانشآموزان را چنان در نگرانی و اضطراب شدید و مداوم اجرایی قرار میدهد که نسبت به انجام هر گونه ریسکی در اجرا بیمیل میشوند. یک روز عصر، من و روزا نشستیم تا ببینیم آیا میتوانیم راهی پیدا کنیم که ترس آنها از شکست را نابود کند:
چه میشد اگر کسی وجود داشت که از همان ابتدا به تمام دانشجویان نمره A میداد؟
من به کلاس اعلام کردم که به همه دانشآموزان این کلاس نمره A خواهم داد. البته برای آن یک شرط وجود دارد: اینکه طی دو هفته آینده نامهای برایم بنویسند که تاریخ آن مربوط به ماه مه سال آینده باشد یعنی زمانی که نمره Aشان را گرفتهاند و نامه با این کلمات آغاز شود: «آقای زاندر من نمرة A گرفتم چون …» و در ادامه آن، اتفاقاتی را که منجر به کسب این نمرة عالی شد با تمام جزئیات برایم توضیح دهند.
در ادامه برایشان شرح دادم که: «هنگام نوشتن نامه باید تصور کنید در آینده هستید یعنی در ماه مه آینده و دارید پشت سرتان را نگاه میکنید و تمام آن شناخت و آگاهی را که در طول یک سال کسب کردهاید و نقطه عطفی را که به آن نایل شدهاید برایم شرح دهید. همه افعال باید به زمان گذشته نوشته شوند. نباید از عباراتی مانند «امیدوارم»، «قصد دارم» یا «میخواهم» استفاده شود. مثلاً دانشآموزان میتوانند اگر دلشان خواست، اهداف خاصی را که بدان دست یافتهاند یا رقابتهایی را که در آن برنده شدهاند، نام ببرند. اما باید بگویم که من به طور خاص و به ویژه، علاقهمند به آن انسانی هستم که شما در ماه مه سال آینده خواهید شد. به دیدگاهها، احساسات و جهانبینی کسی که تمام کارهای را که روزی آرزوی انجامش را داشته، انجام داده است یا آن کسی که میخواسته بشود، شده است.» به آنها گفتم که میخواهم با تمام وجود عاشق آن آدمی باشم که در نامه توصیفش میکنید.
نامه یکی از دانشجویان به بن زاندر:
آقای زاندرز، عزیزترین معلم من،
من نمره خودم را گرفتم چون سخت روی خودم و افکارم کار کردم که کلاس شما را بردارم یا نه؛ و نتیجه محشر بود. من انسان جدیدی شدم. در مورد همه چیز منفیبافی میکردم حتی پیش از اینکه تجربهاش کنم. حالا خودم را خوشحالتر از گذشته میبینم. حتی یک سال پیش نمیتوانستم اشتباهاتم را بپذیرم و بعد از هر اشتباه خودم را سرزنش میکردم، اما اکنون از اشتباه کردن لذت میبرم و واقعاً از آنها درس میگیرم. در نوازندگیام شور و عمق بیشتری احساس میکنم. قبلاً فقط نتها را مینواختم، اما الان معنای تکتک قطعات را میفهمم و قوه تخیلم در نوازندگی بیشتر شده است. من ارزش خودم را فهمیدهام. خود را انسانی استثنایی میبینم چون دریافتهام که اگر به خودم ایمان داشته باشم میتوانم از عهده هر کاری برآیم. از همه درسها و اندرزها و سرزنشها ممنونم چون به من فهماند که چه انسان مهمی هستم و دلیل روشنف نوازندگیام چیست. متشکرم.
ارادتمند شما، افسترلی
منبع:کتاب جهان امکان-بن زاندر و روزا زاندر-ترجمه بهادر زاده- نشر آوین